پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.



میلاد مبارک حضرت فاطمه زهرا (س)
نوشته شده در یک شنبه 31 فروردين 1393
بازدید : 987
نویسنده : حسن عباسی

میلاد فرخنده و با سعادت اسوه تمام عیار مکارم و قله رفیع فضائل

صدیقه کبری ، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

هفته ی بزرگداشت مقام زن و روز مادر

را به همه مادران تبریک و تهنیت میگوئیم . . .


:: موضوعات مرتبط: جوانان , حجاب و عفاف , ,



با شما هستم !!!
نوشته شده در دو شنبه 18 فروردين 1393
بازدید : 746
نویسنده : حسن عباسی

بسم رب الشهداء و الصدقین

نام کتاب ها :

1) در مصاف آب... 

2) شرح اسم...

3) ...

توصیه میکنم به عزیزانی که ادعاهایی اشتباه ، نادرست و باطلی در مورد حضرت آیت الله العظمی سیدعلی خامنه اي حفظه الله  رهبر معظم کشورعزیزمان دارند حتما این کتب را تهیه و عمیقا مطالعه فرمایند بعد سخن در دهان برانند و بگویند ... !

بله با شما هستم !


:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , ,



برگرد...
نوشته شده در دو شنبه 15 فروردين 1393
بازدید : 1171
نویسنده : حسن عباسی
افسران - برگرد که بر بهارمان میخندند
 
برگرد که بر بهارمان میخندند
 
یک عده به حال زارمان میخندند
 
انقدر نبودنت به طول انجامید 
 
دارند به انتظارمان میخندند
 
(اللهم عجل الولیک الفرج)

:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , جوانان , تفکر و اندیشه , حجاب و عفاف , ,



حرام نیست؛ ولی...
نوشته شده در دو شنبه 4 فروردين 1393
بازدید : 940
نویسنده : حسن عباسی

حرام نیست؛ ولی...

رهبر انقلاب: در دوران طاغوت، ترجیح مصرف خارجی به‌عنوان یک سنّت بود؛ سراغ جنس که میرفتند، [میپرسیدند] داخلی است یا خارجی؟ اگر خارجی بود، بیشتر به آن رغبت داشتند؛ این باید برگردد و به‌عکس بشود. نمیگوییم خرید جنس خارجی حرام است، امّا عرض میکنیم خرید جنس داخلی یک ضرورت برای مقاوم‌سازی اقتصاد است و بر روی همه چیز این کشور تأثیر میگذارد. باید به این توجّه کرد؛ این نقش همه‌ی مردم است

 

 


:: موضوعات مرتبط: تفکر و اندیشه , ,



اشتباه !
نوشته شده در دو شنبه 18 فروردين 1393
بازدید : 1449
نویسنده : حسن عباسی

اگه گفتی اشتباهش کجاست؟؟

بسم الله الرحمن الرحیم
قل هو الله احد الله الصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد
بسم الله الرحمن الرحیم
قل هو الله احد الله الصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد
بسم الله الرحمن الرحیم
قل هو الله احد الله الصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد 



.

 


:: موضوعات مرتبط: جوانان , , ,



سلامتی زنان بی ادعا
نوشته شده در دو شنبه 18 فروردين 1393
بازدید : 958
نویسنده : حسن عباسی



حرف حساب !
نوشته شده در دو شنبه 18 فروردين 1393
بازدید : 731
نویسنده : حسن عباسی


:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , ,



حرف تا عمل
نوشته شده در دو شنبه 18 فروردين 1393
بازدید : 1543
نویسنده : حسن عباسی


:: موضوعات مرتبط: , جوانان , تفکر و اندیشه , ,



حتما بخونید مطمئنم برایتان جالب خواهد بود!
نوشته شده در دو شنبه 18 فروردين 1393
بازدید : 1582
نویسنده : حسن عباسی

حالش خیلی عجیب بود
فهمیدم با بقیه فرق میکنه
گفت : یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه
گفتم :چشم، اگه جوابشو بدونم، خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم
گفت: دارم میمیرم
گفتم: یعنی چی؟
گفت: یعنی دارم میمیرم دیگه
گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟
گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد
گفتم: خدا کریمه، انشالله که بهت سلامتی میده
با تعجب نگاه کرد و گفت: یعنی اگه من بمیرم، خدا کریم نیست؟
فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه گولش زد
گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟
گفت: من از وقتی فهمیدم دارم میمیرم خیلی ناراحت شدم
از خونه بیرون نمیومدم، کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن،
تا اینکه یه روز به خودم گفتم تا کی منتظر مرگ باشم
خلاصه یه روز صبح از خونه زدم بیرون مثل همه شروع به کار کردم
اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار این حال منو کسی نداشت
خیلی مهربون شدم
دیگه رفتارای غلط مردم خیلی اذیتم نمیکرد
با خودم میگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن
آخه من رفتنی ام و اونا انگار نه
سرتونو درد نیارم
من کار میکردم اما حرص نداشتم
بین مردم بودم اما بهشون ظلم نمیکردم و دوستشون داشتم
ماشین عروس که میدیدم از ته دل شاد میشدم و دعا میکردم
گدا که میدیدم از ته دل غصه میخوردم و بدون اینکه حساب کتاب کنم کمک میکردم
مثل پیر مردا برا همه جوونا آرزوی خوشبختی میکردم
الغرض اینکه این ماجرا منو آدم خوبی کرد و ناز و خوردنی شدم
حالا سوالم اینه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آیا خدا این خوب شدن و قبول میکنه؟
گفتم: بله، اونجور که یادگرفتم و به نظرم میرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزیزه
آرام آرام خدا حافظی کرد و تشکر
داشت میرفت
گفتم: راستی نگفتی چقدر وقت داری؟
گفت: معلوم نیست بین یک روز تا چند هزار روز!!!
یه چرتکه انداختم دیدم منم تقریبا همین قدرا وقت دارم
با تعجب گفتم: مگه بیماریت چیه؟
گفت: بیمار نیستم!
هم کفرم داشت در میومد و هم ازتعجب داشتم شاخ دار میشدم گفتم: پس چی؟
گفت: فهمیدم مردنیم
رفتم دکتر گفتم: میتونید کاری کنید که نمیرم
گفتن: نه ، گفتم: خارج چی؟ و باز گفتند : نه!
خلاصه ما رفتنی هستیم
کی ش فرقی داره مگه؟
باز خندید و رفت و دل منو با خودش برد........


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , ,



هنوز با این گرانـــــے ها
نوشته شده در دو شنبه 18 فروردين 1393
بازدید : 1661
نویسنده : حسن عباسی
افسران -  گفت: هنوز با این گرانـــــے ها پای آرمان ها ےانقلاب و رهبرت هستــی؟
 
گفت:

 هنوز با این گرانـــــے ها پای آرمان ها ےانقلاب و رهبرت هستــی؟

گفتم:

در مکتب امام حسین علیه السلام،ممکن است زمانے آب هم برای نوشـــــیدن نداشته باشیم!


:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , جوانان , تفکر و اندیشه , ,



بازدید : 1828
نویسنده : حسن عباسی

 (قرآن)در مورد حجاب میگوید:حجاب عبارت است از احترام گذاردن و حرمت قائل شدن برای زن که نامحرمان او را از دید حیوانی ننگرند...حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد،نه شوهر و نه ویژه برادر و فرزندانش است. همه اینها اگر رضایت بدهند، قرآن راضی نخواهد بود چون حرمت زن و حیثیت زن به عنوان حق الله مطرح است، و خدای سبحان،زن را با سرمایه عاظفه آفرید»

 و البته توجه به این گفته ی شهید مطهری که در کتاب مسئله ی حجاب اینطور ذکر میکنند:
«گروهی از مسلملنان ادعا دارند حجاب وسیله ای برای محدود کردن زن به خانه نیست بلکه حجاب وسیله ای برای حضور سالم زن در اجتماع است،...اگر بی حجابی تمدن است پس حیوانها از همه متمدن تر هستند.علت اینکه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان یافته این است که میل به خود نمائی و خودآرائی مخصوص زنان است.از نظر تصاحب قلبها و دلها مرد شکار و زن شکارچی،و هچنان که از نظر تصاحب جسم و تن،زن شکار است و مرد شکار چی. میل زن به خودآرائی از این حس شکارچیگری او ناشی  میشود ...این زن است که به حکم طبیعت خاص خود دلبری کند لهذا انحراف تبرج و برهنگی از انحرافهای مخصوص 
زنان است و دستور پوششهم برای آنان مقرر گردیده است»

اما نه اینطور...

با پوشش هایی که به آن میگویند "مـُــد"

به چه قیمت؟؟دلرباییِ اینگونه؟؟؟

به ذات هم کاری نداریم،ذاتت خوب ،اما دلِ پسرمردم چه؟؟؟

نه تمام چادری ها خوبن (یعنی هستن کسانی که حرمتِ چــادر رونگه نداشتن)

و نه میتونیم به بانوانِ مانتو پوش و بی چادرمون بگیم بدحجاب،یا بی حجاب امــا

اما ما قصد بر معرفی کردن حجاب، پوشش برتر رو داریم.

آیت الله قرائتی درمورد حجاب این چنین میگویند:

شما جنس مرغوب را در کادو مى پیچید، روى تلویزیون پارچه مى اندازید،

کتاب قیمتى را جلد مى کنید، طلا و جواهرات را ساده در دسترس قرار نمى دهید.

بنابر این جلد وحجاب نشانه ارزش است.

خداوند براى چشم که ظریف است و خطرات آنرا تهدید مى کند،حجاب قرار داده 

حجاب باعث تمرکز فکر مردان که بخش عمده تولید جامعه به دست آنان است مى گردد.

در کشورهایى که بى حجاب است نظام خانواده از هم گسسته و آمار طلاق غوغا مى کند.

اسلام به خاطر حفظ حیا، کرامت و جلال ، جلوگیرى از تشتّت و هوسبازى و گسستن نظام خانواده حجاب را واجب فرموده.

درکنار تمام اینها با کمال تاسف مطالب و عکسهایی دیدم از پوشش جوانان امروزیمان؛...

داستانهای سریالی از "ساپورت پوش ها" و...

شهدا شرمنده ایم....      

حالا با این تفاسیر که حجاب اثر مثبتش توی خانواده و روح و روان خودمون هست ،

با اینکه میدونیم با حجاب بودن مصونیت هست؛

با تمام اینها ،این بی حجابی ها،این بدپوششی ها اینا از کجا نشات میگیره؟؟

تمام این دخترو پسرهای که توی جامعه هستن با این پوشش ها ،از هم کلاسی ها و هم محله ای های خودمونن....

از مریخ که نیومدن پس چرا؟؟کجا کوتاهی شد؟؟


:: موضوعات مرتبط: تفکر و اندیشه , حجاب و عفاف , ,



نوشته شده در دو شنبه 18 فروردين 1393
بازدید : 1817
نویسنده : حسن عباسی
1_07a44ea6ea36a7e78f4cd7577b30167c.jpg

:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , ,



وقتی در باز است...
نوشته شده در دو شنبه 18 فروردين 1393
بازدید : 1278
نویسنده : حسن عباسی

وقتی در باز است...

داری داخل یک کوچه طولانی راه می روی، چپ و راستت خانه های جور و واجور، درهای مختلف با انواع رنگ ها، حیاط های بزرگ و کوچک، حوض و پله و باغچه و ...
اما تو از کجا فهمیدی خانه ای که داری می بینی بزرگ است یا کوچک؟ اصلاً تو که نمی بینی حیاطش را ... تو داخل کوچه هستی و تنها چیزی که می توانی ببینی در است ...
در هایی که بعضی طرح دارند و بعضی ساده، بعضی رنگی و تر و تازه، بعضی زنگ زده و زهوار در رفته، ...
همینطور که داری به راهت ادامه می دهی، می رسی به خانه ای که درش باز است... تازه اگرخودت هم نخواهی از سر کنجکاوی هم که شده، باز هم سرت را می چرخانی و همانطور که داری رد می شوی، داخلش سرکی می کشی و بعد اگر کنجکاوی ات ولت کرد به راهت ادامه می دهی... فکرت مشغول می شود به حیاط و حوض و باغچه و...
آری در باز بود و توانستی داخل خانه را ببینی اما اگر در بسته باشد چه ؟؟؟باز هم می توانی ؟؟؟معلوم است که نه.اصلاً اگر آنقدر جلوی در بایستی تا علف زیر پایت سبز بشود هم نمی توانی ببینی چه خبر است در خانه. اصلاً وقتی در بسته باشد همینطور رد می شوی و می روی و هیچ چیز این خانه توجه تو را جلب نمی کند چه رسد به اینکه بخواهی داخلش را ببینی.
خلاصه کم کم به انتهای کوچه می رسی و داخل چند تایی از خانه ها را می بینی که در هاشان باز است، بعد می رسی به خیابان.

وارد پیاده رو می شوی و شروع می کنی به قدم زدن. آنطرف تر چند جوان را می بینی که از کنار همه بی تفاوت رد می شوند و می گذرند ولی وقتی به بعضی ها می رسند جور دیگری رد می شوند، شاید چیزی، حرفی، متلکی هم می پرانند. از خودت می پرسی چرا؟ چرا فقط به بعضی ها جور دیگری نگاه می کنند؟؟ چرا فقط به بعضی ها متلک می گویند؟؟؟چرا فقط بعضی ها را اذیت می کنند؟؟؟؟

 


:: موضوعات مرتبط: تفکر و اندیشه , حجاب و عفاف , ,



گاهی
نوشته شده در دو شنبه 18 فروردين 1393
بازدید : 1717
نویسنده : حسن عباسی

گاهی چادرم خاکی می شود...!

چادر مشکی ام از در و دیوار شهر خاکی می شود...!

از نگاه های طعنه آمیز خاکی می شود...!

از حرف های سیاه خاکی می شود...!

وگاهی چادرم را خودم خاکی می کنم...!

چادرم را می شویم تا غبار شهر را از رویش پاک کنم...!

تا سنگینی نگاه ها را پاک کنم ...!

باهمه ی این حرفها،چادرخاکی ام راباتمام وجودم،دوست دارم...

وآن رابا افتخار،به سرمیکنم،بیادچادرخاکی مادرم زهرا(س)دربین کوچه های غریب مدینه...

85301552080313633417-1394310547.jpg


:: موضوعات مرتبط: جوانان , حجاب و عفاف , ,



بانوی خوبم!
نوشته شده در دو شنبه 18 فروردين 1393
بازدید : 1071
نویسنده : حسن عباسی

بانوی خوبم!

فلسفـه حجاب تنها به گنـاه نیفتـادن مردهـا نیست!

که اگر چنین بود، چرا خدا تو را با حجـاب کامل به حضور میطلبد در عاشقانه ترین عبادتت؟؟؟

جنـس تو با حیـا خلق شده و خدا میخواهد تو را ببیند!!!

خودِ خودِ تو را!!!

در زیبا ترین حالت!

در ناب ترین زمان!

حیـا سرمایه توست !

حیا مایه حیات توست!

نه تنها دارویی برای حفظ سلامت مردان شَهرَت!

نگاره: ‏بانوی خوبم!

فلسفـه حجاب تنها به گنـاه نیفتـادن مردهـا نیست!

که اگر چنین بود، چرا خدا تو را با حجـاب کامل به حضور میطلبد در عاشقانه ترین عبادتت؟؟؟

جنـس تو با حیـا خلق شده و خدا میخواهد تو را ببیند!!! 
خودِ خودِ تو را!!!

در زیبا ترین حالت!
در ناب ترین زمان!

حیـا سرمایه توست !
حیا مایه حیات توست!
نه تنها دارویی برای حفظ سلامت مردان شَهرَت!

https://www.facebook.com/Roadtojannat‏


:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , ,



"بانو"..
نوشته شده در دو شنبه 18 فروردين 1393
بازدید : 556
نویسنده : حسن عباسی

"بانو"..

کاش بدانی هر نگاهی لایق لمس نگاهت نیست..

و هر دستی لایق "هم دستی ات" ..

و هر دلی لایق "هم دلی ات"..

راستش اینجا هر "همی" لایق "هم" بودن نیست!..

هوا ابری است!

آفتاب که سر بزند خواهی دید که اینجا هنوز هم دستان پاک "هم دست" دارند..

و دل های پاک "هم دل"...

منبع:rahbehesht12.blogfa.com/




نوشته شده در دو شنبه 18 فروردين 1393
بازدید : 959
نویسنده : حسن عباسی

خواهرم بی حجابی فرهنگکسانی است که در پس

کوره های هوس غروب کرده اند

وچه غروب غم انگیزی

پس تو پوشش دین را برگزین تا در حجابهایتاریک نفس

غروب نکنی




بخش حدیث :
نوشته شده در دو شنبه 18 فروردين 1393
بازدید : 1170
نویسنده : حسن عباسی

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:

مردی که در برابر دیدگانش و با رضایت و اجازه او، زنش آرایش کند و از خانه بیرون رود و در معرض دید همگان قرار گیرد به هر قدمی که آن زن برمی دارد خانه ای از آتش برای شوهرش بنا می شود.


:: موضوعات مرتبط: جوانان , ,



تربیت
نوشته شده در دو شنبه 18 فروردين 1393
بازدید : 1459
نویسنده : حسن عباسی

 

چادر و مقنعه ای که قامت کوچـــک.چهــره ی نجیب دخترکــان معصوم

را می آراید تار و پـــود حجاب و متانت در بزرگســـالی است.

نهال عشق به حجـــاب و عفت را از کودکـــی در دل فرزندانمان بکاریم

تا در بزرگــــی ثمر دهد.

انشاالله

 

 

 


:: موضوعات مرتبط: تفکر و اندیشه , حجاب و عفاف , ,



خدایــــــــــــــا
نوشته شده در یک شنبه 17 فروردين 1393
بازدید : 917
نویسنده : حسن عباسی


عده ی زیادی هستند كه منتظر خوشبختی هستن ... اما غافل از اینكه قانون طبیعت برعكسه و خوشبختی منتظر ماست ... زیرا ما خالق خوشبختی هستیم

پس خدایا تقدیر مرا خیر بنویس
آنگونه که آنچه را تو دیر می خواهی من زود نخواهم
و آنچه را تو زود می خواهی من دیر نخواهم

امام علی(ع):آرام باش، توکل کن، تفکر کن، سپس آستین ها را بالا بزن
آنگاه دستان خداوند را می بینی که زودتر از تو دست به کار شده اند.

در میان هر سیب ، دانه ها محدود است/در دل هر دانه ، سیبها نامحدود/چیستانیست عجیب! دانه باشیم.نه سیب...


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , ,



تا حـــــــالا خــــــــــدا رو ســــرچ کردی ؟؟!!
نوشته شده در یک شنبه 17 فروردين 1393
بازدید : 816
نویسنده : حسن عباسی

 

 

از ابـــــــــــو سعیــــــد ابوالخیــــــر پرسیدند

 

خـــــــــــــدا را کـــــــــــــــــــــــــجا جوییــــم

 

ابـــــــــــــو سعیــــــــد در پاســـــــــــخ گفتد

 

کــــجا جـــــــستیـــــــــد کـــــــه نیـــافتید ؟


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , ,



بازدید : 497
نویسنده : حسن عباسی

آیا شیطان وجود دارد؟ و آیا خدا شیطان را خلق کرد؟

استاد دانشگاه با این سوال ها شاگردانش را به یک چالش ذهنی کشاند.

آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟

شاگردی با قاطعیت پاسخ داد:"بله او خلق کرد"

استاد پرسید: "آیا خدا همه چیز را خلق کرد؟"

شاگرد پاسخ داد: "بله, آقا"

استاد گفت: "اگر خدا همه چیز را خلق کرد, پس او شیطان را نیز خلق کرد. چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نمایانگر صفات ماست , خدا نیز شیطان است"

شاگرد آرام نشست و پاسخی نداد. استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانست ثابت کند که عقیده به مذهب افسانه و خرافه ای بیش نیست.

شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت: "استاد میتوانم از شما سوالی بپرسم؟"

استاد پاسخ داد: "البته"

شاگرد ایستاد و پرسید: "استاد, سرما وجود دارد؟"

استاد پاسخ داد: "این چه سوالی است البته که وجود دارد. آیا تا کنون حسش نکرده ای؟ "

شاگردان به سوال مرد جوان خندیدند.

مرد جوان گفت: "در واقع آقا, سرما وجود ندارد. مطابق قانون فیزیک چیزی که ما از آن به سرما یاد می کنیم در حقیقت نبودن گرماست. هر موجود یا شی را میتوان مطالعه و آزمایش کرد وقتیکه انرژی داشته باشد یا آنرا انتقال دهد. و گرما چیزی است که باعث میشود بدن یا هر شی انرژی را انتقال دهد یا آنرا دارا باشد. صفر مطلق (460- F) نبود کامل گرماست. تمام مواد در این درجه بدون حیات و بازده میشوند. سرما وجود ندارد. این کلمه را بشر برای اینکه از نبودن گرما توصیفی داشته باشد خلق کرد." شاگرد ادامه داد: "استاد تاریکی وجود دارد؟"

استاد پاسخ داد: "البته که وجود دارد"

شاگرد گفت: "دوباره اشتباه کردید آقا! تاریکی هم وجود ندارد. تاریکی در حقیقت نبودن نور است. نور چیزی است که میتوان آنرا مطالعه و آزمایش کرد. اما تاریکی را نمیتوان. در واقع با استفاده از قانون نیوتن میتوان نور را به رنگهای مختلف شکست و طول موج هر رنگ را جداگانه مطالعه کرد. اما شما نمی توانید تاریکی را اندازه بگیرید. یک پرتو بسیار کوچک نور دنیایی از تاریکی را می شکند و آنرا روشن می سازد. شما چطور می توانید تعیین کنید که یک فضای به خصوص چه میزان تاریکی دارد؟ تنها کاری که می کنید این است که میزان وجود نور را در آن فضا اندازه بگیرید. درست است؟ تاریکی واژه ای است که بشر برای توصیف زمانی که نور وجود ندارد بکار ببرد."

در آخر مرد جوان از استاد پرسید: "آقا، شیطان وجود دارد؟"

زیاد مطمئن نبود. استاد پاسخ داد: "البته همانطور که قبلا هم گفتم. ما او را هر روز می بینیم...... او هر روز در مثال هایی از رفتارهای غیر انسانی بشر به همنوع خود دیده میشود. او در جنایتها و خشونت های بی شماری که در سراسر دنیا اتفاق می افتد وجود دارد. اینها نمایانگر هیچ چیزی به جز شیطان نیست."

و آن شاگرد پاسخ داد: شیطان وجود ندارد آقا. یا حداقل در نوع خود وجود ندارد. شیطان را به سادگی میتوان نبود خدا دانست. درست مثل تاریکی و سرما. کلمه ای که بشر خلق کرد تا توصیفی از نبود خدا داشته باشد. خدا شیطان را خلق نکرد. شیطان نتیجه آن چیزی است که وقتی بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبیند. مثل سرما که وقتی اثری از گرما نیست خود به خود می آید و تاریکی که در نبود نور می آید.
 

نام مرد جوان یا آن شاگرد تیز هوش کسی نبود جز ، آلبرت انیشتن !




شوالیه
نوشته شده در یک شنبه 16 فروردين 1393
بازدید : 767
نویسنده : حسن عباسی

شوالیه ای به دوستش گفت: بیا به کوهستانی برویم که خداوند در آنجا سکنی دارد. می خواهم ثابت کنم که خدا فقط بلد استاز ما چیزی بخواهد، در حالی که خودش به خاطر ما کاری نمی کند.
دیگری گفت: من هم می آیم تا ایمانم را نشان بدهم.
همان شب به قله کوه رسیدند… و از درون تاریکی آوایی را شنیدند: سنگ های روی زمین را بر پشت اسبانتان بگذارید.
شوالیه ی اول گفت: دیدی؟! بعد از این کوهنوردی، می خواهد بار سنگین تری را هم با خود ببریم. من که اطاعت نمی کنم.
اما شوالیه ی دوم به دستور عمل کرد. هنگام برگشت، سپیده دم بود، و نخستین پرتوهای آفتاب بر سنگ های شوالیه ی پارسا تابید: الماس ناب بودند.
استاد می گوید: تصمیم های خداوند اسرارآمیز، اما همواره به سود ماست.


:: موضوعات مرتبط: جوانان , ,



× مرد پلید ×
نوشته شده در یک شنبه 16 فروردين 1393
بازدید : 711
نویسنده : حسن عباسی

مرد پلیدی، درآستانه مرگ، کنار دروازه ی دوزخ به فرشته ای برمی خورد.
فرشته به او می گوید: فقط کافی است در زندگی ات یک کار خوب انجام داده باشی، و همان یاری ات می کند. خوب فکر کن.
مرد به یاد می آورد که یک بار، هنگامی که در جنگلی راه می رفت، عنکبوتی را سر راهش دید و راهش را کج کرد تا آن را له نکند.
فرشته لبخند می زند و تار عنکبوتی از آسمان فرود می آید. تا مرد بتواند از راه آن به بهشت صعود کند. گروهی از محکومان دیگر نیز از تار عنکبوت استفاده می کنند و شروع می کنند به بالا رفتن از آن. اما مرد، از ترس پاره شدن تار، به سوی آنها برمی گردد و آنها را هل می دهد. در همین لحظه، تار پاره می شود، و مرد بار دیگر به دوزخ برمی گردد…
صدای فرشته را می شنود که: افسوس، خودخواهی ات تنها کار خوبی را که انجام داده بودی، به پلیدی تبدیل کرد…


:: موضوعات مرتبط: جوانان , ,



مرد مقدس.
نوشته شده در یک شنبه 16 فروردين 1393
بازدید : 740
نویسنده : حسن عباسی

شیطانی به شیطان دیگر گفت: آن مرد مقدس متواضع رانگاه کن که در جاده راه
می رود. دراین فکرم که به سراغش بروم و روحش را در اختیار بگیرم…
رفیقش گفت: به حرفت گوش نمی دهد…تنها به چیزهای مقدس می اندیشد.
اما شیطان دیگر، بدون توجه به این حرف خود را به شکل ملک مقرب جبرئیل دراورد و در برابر مرد ظاهر شد.
گفت: آمده ام به تو کمک کنم.
مرد مقدس گفت: باید من را با شخص دیگری اشتباه گرفته باشی… من در زندگی ام کاری نکرده ام که سزاوار توجه یک فرشته باشم.
و به راه خود ادامه داد، بی آنکه هرگز بداند از چه چیزی گریخته است….


:: موضوعات مرتبط: جوانان , ,



معلم !
نوشته شده در یک شنبه 17 فروردين 1393
بازدید : 958
نویسنده : حسن عباسی

یکی از دانشجویان دکتر حسابی به ایشان گفت : شما

سه ترم است که مرا از این درس می اندازید . من که

نمی خواهم موشک هوا کنم . می خواهم در

روستایمان معلم شوم .

دکتر جواب داد : تو اگر نخواهی موشک هواکنی و

فقط بخواهی معلم شوی قبول ، ولی تو نمی توانی به

من تضمین بدهی که یکی از شاگردان تو در روستا ،

نخواهد موشک هوا کند .


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , ,



شریعتی : اگر امام و رهبری نباشد...
نوشته شده در یک شنبه 17 فروردين 1393
بازدید : 541
نویسنده : حسن عباسی

حسین یک درس بزرگتر از شهادتش به ما داده است و آن نیمه تمام گذاشتن حج و به سوی شهادت رفتن است ؛ حجّی که همۀ اسلافش ، اجدادش ، جدش و پدرش برای احیای این سنّت ، جهاد کردند. این حج را می گذارد در وسط و شهادت را انتخاب می کند و به پایان نمی برد تا به همۀ حج گزاران تاریخ ، نماز گزاران تاریخ ، مؤمنان ِ به سنّت ابراهیم بیاموزد که :

اگر امامت نباشد ، اگر رهبری نباشد ، اگر هدف نباشد ، اگر حسین نباشد و اگر یزید باشد ، چرخیدن بر گرد خانۀ خدا با خانۀ بت مساوی است ...

چنانکه حسین ، همان که حج را نیمه تمام گذاشت ، کسانی که در غیبت حسین ، همچنان به طواف ادامه دادند مساوی هستند با کسانی که در همان حال بر گرد کاخ سبز معاویه در طواف بودند . زیرا شهید که حاضر است در همۀ صحنه های حق و باطل ، در همۀ جهادهای میان ظلم و عدل حاضر است ، حضور دارد ، می خواهد با حضور خویش این پیام را به همۀ انسانها بدهد که :

وقتی در صحنه نیستی ، هر کجا که می خواهی باش . وقتی که در صحنۀ حق و باطل نیستی ، وقتی که شاهد عصر خودت و شهید حق و باطل نیستی ، هر کجا که می خواهی باش : چه به نماز ایستاده باشی ، چه به شراب نشسته باشی هر دو یکی است .

شهادت ، حضور در صحنۀ حق و باطل همیشۀ تاریخ است .

و غیبت : آنهایی که حسین را تنها گذاشتند ، همه با هم برابرند . هر سه تیپشان یکی هستند : چه آنهایی که حسین را تنها گذاشتند تا ابزار دست یزید باشند و مزدور او ، و چه آنهایی که در هوای بهشت ، به کنج خلوت عبادت خزیدند و با فراغت و امنیت ، حسین را تنها گذاشتند و از دردسر حق و باطل کنار کشیدند و در گوشه محرابها و زاویۀ خانه ها به عبادت خدا پرداختند ، و چه آنهایی که مرعوب زور شدند و خاموش ماندند. زیرا در آنجا که حسین حضور دارد – و در هر قرنی و عصری حسین حضور دارد ! – هر کس که در صحنه او نیست ، هر کجا که هست ، یکی است ، مؤمن و کافر ، جانی و زاهد ، یکی است .

این است معنی این اصل تشیع ، که قبول هر عملی ، یعنی ارزش هر عملی ، به "امامت"  و به" رهبری" و به" ولایت" بستگی دارد ! و اگر او نباشد ، همه چیز بی  معنی است و می بینیم که هست .

 

رهبرم فرمان دهد ، غسل شهادت می کنم!


:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , ,



مطالبی از بزرگان در خصوص رهبر معظم
نوشته شده در یک شنبه 17 فروردين 1393
بازدید : 645
نویسنده : حسن عباسی

 آنچه در پي مي‌آيد گزيده‌اي است از اظهارنظرهاي شخصيت‌هاي مختلف دربارة زندگي رهبر انقلاب. كسي كه پيشتر در خصوص سال‌هاي آغازين زندگي‌اش اين چنين تعريف مي‌كرد: «پدرم روحاني معروفي بود اما خيلي پارسا و گوشه گير... زندگي ما به سختي مي‌گذشت. من يادم هست شب‌هايي اتفاق مي‌افتاد كه در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت براي ما شام تهيه مي‌كرد و... آن شام هم نان و كشمش بود.»

 

 
1- دکتر میلانی دکتر مخصوص رهبر معظم انقلاب در وقت ترور نافرجام ایشان بعد از ۲۵سال از آن قضایا که به اتفاق محافظان و دیگر برادران به بیت معظم له شرف یاب می شوند میفرماید حالا بهتر میشود فهمید که چرا سالهاست ضربان قلب این مردم میگوید دست خدا بر سر ماست... این دست رنگ خدا را دیده و طعم بهشت را چشیده ،سوغات یک سفر غیبی به آن سوی ابرهاست که پیش رهبر مانده تا بقول دکتر میلانی با دست موعود بیعت کند.کیهان 6/4/86

۲- روایتی از سرکشی های بدون خبر رهبر معظم انقلاب از خانواده شهداء در سرکشی آبان ۸۵از خانواده شید عبدوس سمنان:پدر شهید امین همانطور که روبروی آقا نشسته می گوید: به من ثابته آقا جون شما را خداوند در آن بمب گذاری حفظ کرد. به من ثابته که انقلاب از خمینی بشما رسیده و از شما به حضرت صاحب الزمان می رسد. کیهان 26/4/86

۳- آیت الله سید احمد خاتمی در خطبه های نماز جمعه 1/4/86 تهران در یادآوری ششم تیرماه سال ۶۰ روز سوء قصد به رهبر معظم انقلاب گفت: مصلحت خدا بر این بود که حضرت ایت الله خامنه ای از آن سوء قصد جان سالم بدر ببرند و امروز سکّان دار کشتی امت اسلامی باشند تا پرچم اسلام را بدست صاحب اصلی اش برسانند. کیهان شنبه 2/4/86

۴- در کتاب " آیا ظهور امام زمان نزدیک است" آمده است که در قبال علائم قبل از ظهور میتوان اشاره به رهبری معظم نمود. در این خصوص جای آن دارد که اشاره به سخن بزرگی از بزرگان حق و حقیقت کنیم که در ماه رمضان طی تماسی که با ایشان داشتیم فرمودند: ایشان ( مقام معظم رهبری) را فرد صالح و منتظر واقعی امام عصر(عج) دانستند و در یک بیان (که این عین کلام را نمیشود عنوان کرد) به مظلومیت ایشان اشاره مستقیم نمودند. نکته جالب این که این سید جلیل القدر خراسانی وظیفه بسیار مهمّ و حسّاس در قبال ظهور برعهده دارند که این وظیفه از اسرار است و قابل ذکر نیست و جمع کسانیکه مخلصانه به امام عصر (عج) عشق می ورزند نسبت به ایشان ارادت خاصّ دارند.
منبع : آیا ظهور امام زمان نزدیک است؟ ص ۲۴۲

۵- پای صحبت یکی از محافظین آقا که در ویژه نامه پیک پخش شده بطور خلاصه ذکر میکنیم. از زبان احمد آقای خمینی : وقتیکه داشت تلویزیون آقای کیم ایل سونگ را با آقای خامنه ای که در کره سان میدیدند نشان می داد زنگ امام بصدا در آمد دویدم بطرف اطاق آقا دیدم آقا دو زانو نشسته نزدیک تلویزیون و به تلویزیون خیره شده فکر کردم سکته کرده،داد زدم دیدم برگشت گفت: بیا بشین. نشستم. گفت احمد آقا می بینی این عظمت را وقتیکه عصایش را برمیدارد و قدم برمی دارد حیف نیست ایشان بعنوان رهبره آینده نباشد من هم بشما (احمد آقا) گفتم هم به اکبر آقا (هاشمی) تکلیف من تمام است من اگر بگویم اختلاف ایجاد می شود.

و در قسمتی دیگر می گوید : در لحظه های آخر عمر امام (ره) آقای خامنه ای را با خانواده اش می پذیرفت خانواده آقا بودند و آقای خامنه ای که شروع به صحبت - کرد ما خودمان دیدیم لحظه ی آخر هرچه در امام-ره بود به آقای خامنه ای انتقال پیدا کرد . یک فروغی در چهره آقا دیده میشد آقا درحالی که قرمرز قرمز بود و صورتش برافروخته با یک صلابتی به همه نگاه میکرد. آقا فرمودند که احدی حق ندارد با جایی مصاحبه کند ...

و در قسمتی دیگر می فرماید: امام وقتیکه آقای خامنه ای را می دید چهره اش باز میشد مانند حالتی که آدم عشقش را می بیند و خوشحال می شود دست خودش نیست. امام ابروها و چهره اش باز میشد. بلند میشد و به طرف آقای خامنه ای براه می افتاد و حالا هرچند نفر حضور میداشتند. من ده بار بیشتر خودم می دیدم این موارد را ...

و در قسمتی می گوید : وقتیکه امام فرمودند که خوشحالم از اینکه می بینم فردی از سلاله پاک پیامبران و از فرزندان امام حسین (ع) بر مسند حکومت نشست خوب برای ما یک حرف بود. من به بزرگواری مراجعه کردم و گفتم اینکه امام گفت خوب تفسیر می خواهد یعنی چه؟ گفت همان که امام تمام قد جلوی آقای خامنه ای بلند می شود. دلیل صلی اش است. گفتم بازهم نمیدانم گفت مشکل خودت است. امام با هیچکس شوخی ندارد، امام ره بخاطره سید بودن آقای خامنه ای نمی گوید آقای خامنه ای سی و چهارمین فرزند امام حسین (ع) است. شجره نامه دارد. بروید ببینید. آقای خامنه ای بلا واسطه بدون هیچ چیزی پسر امام حسین است. این را بازهم جرات نمیکردیم بعضی جاها بگویئم. تا اینکه آقای خامنه ای در آستان مرکز رفتند تفرش. در تفرش وقتیکه به زیارت آن زیارتگاه مشهور و معروف رفتند و زیارت کردند فرمودند این (امامزاده) پدر چهارم من است. اصالت ما در ایران از ایشان است. بچه ها دیدند آن امامزاده سی امین فرزند امام حسین (ع) که آقا سی و چهارمین می شود.

۶- علامه بهاءالدینی چند سال قبل از فوت حضرت امام فرمودند: مساله قائم مقامی سر نمیگیرد. دلخوشی ما به آقای خامنه ای ست. صبح صادق 16/3/84
و همچنین در دیداری که مقام معظم رهبری در قم و در خانه علامه بهاءالدینی دارند. روز بعد که جمعی بخانه علامه بهاءالدینی میروند. سوال میکنند دیروز مقام معظم رهبری اینجا آمدند میفرماید بله چند دقیقه خورشید تابید و رفت.
او چون خورشیدی دارای خیرو برکت است. دید ما و حرف ما این ست که آقای خامنه ای را باید کمک کنید. کتاب پرتوی از خورشید علی شیرازی ص 40

 
علامه حسین زاده آملی : قائد اسوه : رهبرعظیم الشان کشور بزرگ جمهوری اسلامی ایران آیت الله معظم جناب خامنه ای کبیر- متع الله الاسلام و المسلمین بطول بقائه الشریف- قائد، ولی، وفیّ،ورائد، سائس، حفی، مصداق بارز، (نرفع درجات من نشاء می باشد.) عزت و شوکت روز افزون آن قائد اسوه ی زمان را همواره از حقیقة الحقائق مسئلت دارم و امیدوارم دادار عالم و آدم همواره سالار و سرورم را سالم و مسرور دارد.
آیت الله حسن حسن زاده ی آملی، کتاب پرتوی از خوشید علی شیرازی ص 33

 
و همچنین در صفحه ی اول کتاب انسان در عرف عرفان خود نیز این کتاب را به رهبر معظم انقلاب اهداء نموده که در زیر می خوانید:
 
تقدیم نامه :
بسم الله الرحمن الرحیم
الم. تلک آیات الکتاب الحکیم. هدیً و رحمةً للمحسنین
با سلام و دعای خالصانه و ارائه ارادت بی پیرایه جاودانه به حضور باهرالنور رهبر عظیم الشان کشور بزرگ جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت الله معظّم، جناب خامنه ای کبیر، متّع الله الاسلام و المسلمین بطول بقائه الشریف - این اثر نمونه دوران را اعنی رساله انسان در عرف عرفان را به پاس تجلیل و تکریم و ابراز شادمانگی از نزول اجلال آن یگانه دوران در دارالسلام و الایمان شهر هزار سنگر آمل مازندران، از جانب خودم و از جانب همه شهروندان بزرگوار این بلد و خطّه شهرستان آمل بلکه از جانب همه فرزانگان گرامی و گرانقدر استان مازندران، به پشگاه مبارک آن ولی بحق که مصداق بارز رساله است با کمال ابتهاج و انبساط تقدیم میدارم ، عزت و شوکت روز افزون آن قائد اسوه زمان را همواره از حقیقة الحقائق خداوند سبحان مسئلت دارم. یا رب دعای خسته دلان مستجاب کن
۱۳۷۷/۳/۲۰حسن حسن زاده آملی ::: کتاب انسان در عرف عرفان
 
توضیح : اگر کسی در خصوص علامه بهاءالدینی و علامه حسن زاده آملی بطور کامل مطالعه داشته باشد و این بزرگواران را بشناسد که از نظر علم، دانش، فلسفه، فیزیک، نجوم، جفر و... در یک کلمه تمام علوم دینی اخلاقی مذهبی و ... کرامات زیادی که دارند در دنیا تک هستند بعد شاید فکر کند که آیا این ارادت خاص آقایان و بزرگواران بخاطره رهبری رهبر معظم است با بخاطر سیدی ایشان و یا ارادت خاصّی که امام خمینی (ره) به رهبر معظم انقلاب داشتند .. قسمتی از آن را ذیلا می آورم :
 
امام خمینی خطاب به رهبر معظم انقلاب : خیلی سفر نرو که موقعی که تو به سفر می روی من مضطرب هستم تا برگردی. کیهان 26/4/86
 
آقای هاشمی رفسنجانی فرموده اند: آقای خامنه ای از مسافرت آمده بود باهم خدمت امام رفتیم. امام (ره) به آقای خامنه ای فرمودند: وقتیکه شنیدم هواپیمای شما در فرودگاه نشست خیالم راحت شد.
 
و در ص 38 همان کتاب آقای هاشمی فرموده اند: که در جلسات آخر عمر حضرت، امام ره برای مقام معظم رهبری کلمه رهبر برادر را بکار می بردند که قطعاً این تعبیر بی معنا نبود و در همان صفحه امام بر شایستگی آقای خامنه ای برای رهبری تاکید داشتند.
( پرتوی از خورشید علی شیرازی ص 38)
 
 
گفته آیت الله محمدی گیلانی : بعد از به رهبری رسیدن آقای خامنه ای یکروز به ملاقات ایشان رفتم نورانیّت فوق العاده ای در چهره معظم له دیدم پس از دیدار به آقای موسوی کاشانی گفتم امکان دارد اجازه بدهید یک باره دیگر آقا را ببینم . گفتند به چه علت؟ گفتم این آقا آن آقایی نیست که ما باهم در مدرسه نواب مشهد درس می خوانده ایم بلکه در معظم له تحوّلی اتفاق افتاده که خارج از ذهن است. بنظره من آیت الله خامنه ای از طرف خداوند مآموریت یافته اند که این انقلاب و این ملت ایران را راهنمائی و شهود کنند. این عظمت آنروز در چهره مقام معظم مشهود بود.
آیت الله محمدی گیلانی ، پرتوی از خورشید، علی شیرازی ص 35
 
 
لازم بذکر است که در قسمت پنجم پای صحبت یکی از محافظین طبق سند آوریدم که رهبر معظم انقلاب بدون واسطه سی و چهارمین فرزند امام حسین (ع) است و در روزنامه کیهان مورخه 26/4/86 میخوانیم که رهبر معظم انقلاب سید علی خامنه ای متولد شده مشهد مقدس می باشد.
غذای بیت المال

یك روز مهمان مقام معظم رهبری بودم . سفره را كه گستردند ، فرزند ایشان نیز نشسته بـود . آیت الله خامنه ای به وی نگاهی كردند و فرمودند : « پاشو برو ! » من خدمت ایشان عرض كردم : اجازه بفرمایید آقازاده هم باشند ؛ من از او خواستم كه با هم باشیم . آقا فرمودند : « ایـن غـذا مـال بیـت المال است ، شما هم مهمان بیت المال هستید . برای بچه ها جایز نیست كه بر سر این سفره بنشینند . آنها به منزل بروند و از غذای خانه بخورند » من در آن لحظه فهمیدم كه خداوند چرا این همه عزت به حضرت آقا داده است .

راوی: آیت‌الله جوادی آملی

* * * * * * * * * * * *
شهادت يادگار امام از زندگي ساده رهبري‌

وظيفه خود مي‌دانم اين مهم را به مردم مسلمان و انقلابي ايران بگويم كه من از وضع منزل حضرت آيت‌الله خامنه‌اي مطلع هستم. در خانه مقام معظم رهبري هرگز بيش از يك نوع غذا بر سر سفره نيست. خانواده ايشان روي موكت زندگي مي‌كنند. روزي به منزل ايشان رفتم، يك فرش مندرس و پوسيده زير پاهايم پهن بود كه من از زبري و خشني آن فرش- كه ظاهراً جهيزيه همسر ايشان بود- اذيت مي‌شدم از آنجا برخاستم و به موكت پناه بردم.

مرحوم حجت الاسلام والمسلمين سيد احمد خميني
* * * * * * * * * * * *

ساده همچون آینه

زندگی مقام معظم رهبری آیت الله خامنه ای، بسیار ساده و در پایین ترین سطح و با كم ترین امكانات می باشد.
معظم لَه مانند معمولی ترین افراد جامعه زندگی می‌كنند. ما زمانی خدمت ایشان رفتیم و از آقا درخواست نمودیم تا اجازه بفرمایند از داخل منزلشان و وضیعت زندگیشان فیلم‌برداری كنیم، تامردم وضیعت زندگی رهبر خود را ببینند و بفهمند كه ایشان چگونه زندگی می كنند. آقا فرمودند: «اگر شمابخواهید زندگی مرا نشان بدهید می ترسم خیلی‌ها باور نكنند.»

راوی: سید علی اکبر حسینی


* * * * * * * * * * * *
ساده ترین غذا

«روزي كه در منزل مقام رهبري، در خدمت ايشان بودم، بحث قدري به طول انجاميد و نزديك مغرب شد. پس از نماز، معظم‌له با مهرباني به من فرمودند: آقا رحيم! شام را مهمان ما باشيد. بنده در عين حال كه اين را توفيقي مي‌دانستم، خدمت‌شان عرض كردم: اسباب زحمت مي‌شود. مقام معظم رهبري فرمودند: نه، بمانيد؛ هرچه هست با هم مي‌خوريم. وقتي‌كه سفره را گشودند و شام را آوردند، ديدم شام چيزي جز املت ساده نيست.»
راوی: سردار سيدرحيم صفوي
* * * * * * * * * * * *
بیماری فرزند

«من در آن زمان نمايندة مجلس شوراي اسلامي بودم. همسرم يكي از بچه‌ها را نزد پزشك برد و در مطب دكتر، همسر مقام معظم رهبري را ملاقات كرد. ايشان نيز يكي از فرزندان خود را براي مداوا به آنجا آورده بودند. كسي نمي‌دانست كه ايشان كيست! چون نوبت به همسر آقا رسيد؛ به اتاق پزشك مراجعه كردند. دكتر پس از معالجه فرزند مقام معظم رهبري گفت: براي مداواي فرزندتان روزي يك ليوان لعاب برنج به او بدهيد. همسر مقام معظم رهبري گفت: ما چنين امكاناتي را نداريم. پزشك كه ايشان را نمي‌شناخت عصباني شد و گفت: مگر امكان دارد در خانه‌اي برنج نباشد؟ همسر مقام‌معظم‌رهبري فرمود: آقاي ما اجازه نمي‌دهد كه در خانه، غير از برنج كوپني استفاده كنيم و آن هم كفاف خوراك ما را بيش از يك‌بار در هفته نمي‌دهد.»
راوی: سيد علي‌اكبر طاهايي

کربلا

يك‌بار خانم آقا به كربلا رفته بود، دختران من وقتي به حضور ايشان رسيدند، خانم آقا گفته بود: من از سيزده سالگي خرج سفر كربلا را كنار گذاشتم تا اينكه حالا توانستم يك‌بار كربلا بروم.
راوی:حجت‌الاسلام راشد يزدي
* * * * * * * * * * * *

مبل
خود آقا مي‌گفتند ما در كل خانه تنها يك فرش دستباف داريم كه جهيزية همسرم بوده كه نگه داشته‌ايم و بقية خانه موكت است. قبل‌تر دفتر كار رهبري بالا بود و منزل‌شان طبقة پايين، ايشان تعريف مي‌كردند «گاهي من ظهر‌ها پايين مي‌رفتم تا يك يا دو ساعتي پيش خانواده باشم و كار را هم انجام دهم. به خاطر كمردردي كه دارم گفتم يك مبل دو نفره خريدند و آن را بردند منزل. شب كه رفتم خانه ديدم خانواده مبل را دم در گذاشته‌اند. گفتم براي چي اين را گذاشتيد دم در خانمم گفت كه آقا زندگي ما تا حالا طلبگي بوده، اين هم به زندگي ما نمي‌خورد. توضيح دادم كه اين مبل براي كار است كه وقتي خانه هستم بتوانم هم كنار شما باشم هم بتوانم به كارها برسم كه با كلي اصرار خانواده پذيرفتند، ولي گفتند فقط همين يكي را تحمل مي‌كنيم نه بيشتر».
راوی:حجت‌الاسلام راشد يزدي


انشاالله ادامه دارد---

 
در ادامه ی مطلب دل نوشته شهید آوینی پس از دیدار با «آقا»:

 


:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , ,



شهادتش تسلیت !
نوشته شده در یک شنبه 17 فروردين 1393
بازدید : 556
نویسنده : حسن عباسی
 

مقدمه :

خواهرم بر تو از فاطمه اینگونه خطاب است
زیبنده ترین زینت زن حفظ حجاب است
فاطمه (علیهاالسّلام) آن بانوی بزرگ ما شهید شد و نه تنها شیعیان جهان، بلكه همه دوستان و آزادمنشان را عزادار ساخت. او زنی در خور احترام و بانویی نمونه‏ و بی‎مانند در جهان بشریت بود. عمری كوتاه داشت، ولی از همه ساعات و ایام آن در راه بندگی خدا، و نجات انسان‎ها از قیود و انحرافات استفاده كرد. اینك مائیم و خاطرات فاطمه (علیهاالسلام)، مائیم و روح جهان و تلاش قرآنی فاطمه (علیهاالسلام) كه برای زنده داشتن آن خاطرات، سالانه هزاران مجلس وعظ سخنرانی برپا می‏سازیم و به یاد عظمت و بزرگواری‏های او احساس غرور می‏كنیم و جهت رنج‎ها و مصیبت‏های وارده بر او اشك‏ها می‏ریزیم و یا او را وسیله گرانقدری در پیشگاه خدا قرار داده و به عرض حاجت می‏نشینیم.
فاطمه علیهاالسلام امروز در میان ما نیست ولی خاطره ناله‏های دردمندانه‏اش كه به خاطر نجات امت و اصلاح شوؤن آنها بر می‏آمد هنوز در گوش‏ها طنین‎انداز است. و شهادت مظلومانه‏اش حاكی از مقاومت و خطابه جانانه‏اش پرچمی افروخته بر قلب تاریخ برای اعلام حق و قبر پنهانش اعلام نوعی ناامنی پدید آمده از غاصبان حق. این تلاش‏ها و برنامه‏ها خوب و ارزنده‏اند ولی جهت‎دهنده به سوی مقصود نیستند و نقش سازندگی و تحول‎انگیزی آنها اندك است.
فاطمه (علیهاالسلام) برای این، تلاش نکرد كه به او احسنت و مرحبا بگوئیم و بدان خاطر به شهادت نرسید كه اشك ما را بدرقه راه كند و یا مجالس عزای او صرفاً برای عزاداری و توبه نیست كه مقصدی فوق آن مطرح است. بهترین توسل: بهترین توسل برای نجات از مشكلات و همّ و غمّی كه در سر راه ماست توسل به راه و رسم حیات فاطمه علیهاالسلام است. فاطمه علیهاالسلام قافله سالار زنان جهان و مایه افتخار دنیای اسلام است. زندگی او بر اساس ایمان و اعتقاد و باور راستین است. عرضه كننده بهترین ایده‏ها و سنت‏هاست و راه او، راه نجات است. و از رمز پیروزی‏ها و انحطاطها در پیروی یا عدم تبعیت از راه و رسم اوست.
گریه بر فاطمه علیهاالسلام باید گریه معرفت باشد و گریه ندامت از این كه من گنهكارم چرا كه می‏توانستم پاك و سالم باشم. چرا گنه كرده‏ام؛ و گریه حسرت كه چرا از كاروان فاطمه (علیهاالسلام) عقب افتاده‏ام. و در پس این گریه تصمیم‏گیری بر این امر كه دیگر به راه خطا نروم، و حق خدا و خلق را كه بر ذمه دارم ادا كنم. راه فاطمه (علیهاالسلام) تنها راه دیروز نبوده و نیست كه راه امروز است و هر روز. و تنها راه. شریعت خاص و آئینی ویژه نیست كه راه فطرت است و بدین سان در همه جای جهان قابل اجرا و عملی است.
اگر ما راه فاطمه (علیهاالسلام) را راه اسلام می‏خوانیم بدان خاطر است كه در باور ما اسلام، آئین فطرت است. تعالیم آن با زمینه‏های فطری سازگار است و فاطمه (علیهاالسلام) آنچه را كه دارد از عطایای الهی است كه در سایه تطابق خود با اندیشه‏های اسلامی آن را به دست آورده است. هم او سند مظلومیت است، سند حق‏طلبی است. كبودی بدنش خط روشنی بر سیه روزی خصم است و ورم بازویش نشانه بدستیزی دشمن برای كوتاه كردن دست او از دامن حق و این خود یك سند است. اثر ضربه‏های تازیانه بر بدن، خطوط كبودی در آن پدید آوردند كه هر كدام خطوط روشنی است بر بی منطقی دشمن.
ذكر یک هشدار بجاست كه گمان نرود نجات‎بخشی انسان تنها در سایه گریه بر فاطمه علیهاالسلام حاصل است و یا با گریه‎ی تنها، می‏توان آلودگی‏ها را از خود زدود. گریه عاطفی و ناشی از دلسوزی‏ها و به خاطر تصویر مصائب جانكاه و دردهای انسانی ستمدیده نمی‏تواند گرهی از مشكل بگشاید و عامل نجات گردد كه اگر چنین بود عمر سعد نجات یافته است. زیرا در عصر عاشورا از دیدن مصائب بازماندگان حسین دلش به رقّت آمد و سوخت و قطرات اشك هم نثار كرد. گریه بر فاطمه علیهاالسلام باید گریه معرفت باشد و گریه ندامت از این كه من گنهكارم چرا كه می‏توانستم پاك و سالم باشم. چرا گنه كرده‏ام؛ و گریه حسرت كه چرا از كاروان فاطمه (علیهاالسلام) عقب افتاده‏ام. و در پس این گریه تصمیم‏گیری بر این امر كه دیگر به راه خطا نروم، و حق خدا و خلق را كه بر ذمه دارم ادا كنم.
و سختگیری بر خود از طریق عبادتی چون عبادت فاطمه (علیهاالسلام)، که لذت گناه را فراموش كنم و حتی گوشت روئیده از گناه را ذوب نمایم و حال و عملم خلاف آن باشد كه بوده است. یاد فاطمه علیهاالسلام: فاطمه (علیهاالسلام) را باید همیشه به یاد داشت و یاد او باید یاد عشق در ایمان باشد و یاد عاطفه و احساس توام با تعقل او درخور یاد كردن و ذكر است؛ بدان خاطر كه تصویر آزادگی او به ما درس آزادی می‏دهد، خاطره حق‎طلبیش به ما درس وظیفه و جرئت و شهامت می‏دهد و یا مبارزه‏اش در ما روح مبارزات حق‏طلبانه را احیاء می‏كند.
او با عمل درس داد، درس توّلا و تبّرا، درس همرزمی با همسر در تعقیب هدف مشترك، درس صفا و اخلاص در كارها، درس انجام وظیفه هدایت برای زنان، درس كمك‎كاری برای مردم، درس زیر بازوگیری، درس بیان حق، درس از خود گذشتگی و ایثار، درس ثبات قدم در برابر متجاوزان و غاصبان، درس حجاب و پوشش، درس پرچم‎افرازی و گاهی پرچم ساختن مظلومیت، حتی پنهان کردن جنازه و قبر خود برای هشیار كردن. ما با یاد فاطمه علیهاالسلام و موضعگیری‎هایش باید این درس را داشته باشیم كه به موضع‏گیری اندیشه در شرایط گوناگون و متفاوت زندگی دست یابیم و در هر مساله و مشكل از خود سوال كنیم اگر فاطمه (علیهاالسلام) با این مشكل مواجه می‏شد چه می‏كرد؟
و هم با مطالعه تاریخ زندگیش از او و از راه و روش او الهام می‏گیریم و طریق خود را روشن و هموار كرده و به پیش رویم. او ولیّ خدا بود دارای ایمان و عصمت، علی (علیه‌السلام) او را یکی از دو ركن جهان اسلام معرفی كرد كه ركن اول آن شخص پیامبر بود. و آن روز كه فاطمه (علیهاالسلام) از دنیا رفت علی (علیه‌السلام) با تأثر و اندوه فرموده بود این همان ركن دومی بود كه از دست رفت (هذا ركن الاخر) و چنانچه پیامبر اکرم در مورد فاطمه علیهاالسلام فرموده بود: هذا احدالركنین [1] و آدمی برای استواری نیایش، ناگزیر به ستون و ركنی نیاز دارد.
هر قدر آن ركن مهم‎تر و سنگین‏تر، استحكام بنا و اعتماد ما بدان بیشتر و زیادتر است و این خود نیز اسوه‎آموزی و الگوپذیری است كه آیات قرآن و روایات، ما را بدان توصیه می‏كنند. علی (علیه‌السلام) او را یکی از دو ركن جهان اسلام معرفی كرد كه ركن اول آن شخص پیامبر بود. و آن روز كه فاطمه (علیهاالسلام) از دنیا رفت علی (علیه‌السلام) با تأثر و اندوه فرموده بود این همان ركن دومی بود كه از دست رفت (هذا ركن الاخر) فاطمه علیهاالسلام؛ سندیت حق فاطمه علیهاالسلام سند حق است در برابر باطل، سند زن اسلامی در برابر غیر آن است. او سندی است برای معرفی زن و ارزش او و رشد او، و كمال او، و نمونه‏ای از یك همسر ایده‏آل، مادر ارزنده و عضوی برای جامعه، هادی زنان، الگوی نیایش، اسوه پوشش... .
فاطمه (علیهاالسلام) را باید همیشه به یاد داشت و یاد او باید یاد عشق در ایمان باشد و یاد عاطفه و احساس توام با تعقل او درخور یاد كردن و ذكر است؛ بدان خاطر كه تصویر آزادگی او به ما درس آزادی می‏دهد، خاطره حق‎طلبیش به ما درس وظیفه و جرئت و شهامت می‏دهد و یا مبارزه‏اش در ما روح مبارزات حق‏طلبانه را احیاء می‏كند. و هم او سند مظلومیت است، سند حق‏طلبی است. كبودی بدنش خط روشنی بر سیه روزی خصم است و ورم بازویش نشانه بدستیزی دشمن برای كوتاه كردن دست او از دامن حق و این خود یك سند است. اثر ضربه‏های تازیانه بر بدن، خطوط كبودی در آن پدید آوردند كه هر كدام خطوط روشنی است بر بی منطقی دشمن.
فاطمه علیهاالسلام امروز در میان ما نیست ولی خاطره ناله‏های دردمندانه‏اش كه به خاطر نجات امت و اصلاح شوؤن آنها بر می‏آمد هنوز در گوش‏ها طنین‎انداز است. و شهادت مظلومانه‏اش حاكی از مقاومت و خطابه جانانه‏اش پرچمی افروخته بر قلب تاریخ برای اعلام حق و قبر پنهانش اعلام نوعی ناامنی پدید آمده از غاصبان حق. حجاب نزد فاطمه: چند روايت درباره اهميت حجاب در نظر فاطمه زهرا عليهاسلام: حضرت موسي بن جعفر عليه السلام از پدران گراميش از حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام نقل فرمود که: روزي شخص نابينايي اجازه ورود خواست. فاطمه عليهاسلام برخاست و چادر به سر کرد. رسول خدا فرمود:« چرا از او رو مي‌گيري، او که تو را نمي‌بيند؟» فاطمه عرض کرد:« او مرا نمي‌بيند، اما من که او را مي بينم. و او اگر چه مرا نمي‌بيند ولي بوي مرا که حس مي‌کند.» رسول خدا فرمود:« شهادت مي دهم که تو پاره تن مني.»
روزي رسول خدا از اصحاب خود پرسيد:« نزديکترين حالات زن به پروردگارش کدام است؟» اصحاب نتوانستند جواب بدهند. اين سؤال به گوش فاطمه عليهاسلام رسيد. فاطمه فرمود:« نزديکترين حالات زن به پروردگارش وقتي است که در خانه اش بنشيند (و خود را در کوچه و بازار، جلو چشم نا محرمان قرار ندهد.)» وقتي رسول خدا اين سخن را شنيد، فرمود:« فاطمه پاره تن من است.» اميرالمؤمنين عليه السلام مي‌فرمايد: روزي رسول خدا از ما پرسيد:« بهترين کار براي زنان چيست؟» فاطمه عليهاسلام پاسخ داد:« بهترين کار براي زنان اين است که مردان را نبينند و مردان نيز آنها را نبينند » رسول خدا فرمود:« فاطمه پاره تن من است »
رسول خدا بعد از ازدواج فاطمه عليهاسلام کارها را بين او و علي عليه السلام تقسيم کرد و فرمود کارهاي منزل با فاطمه و کارهاي خارج از منزل با علي. فاطمه عليها سلام مي‌فرمايد:« هيچ کس نمي‌‌داند من چقدر خوشحال شدم که رسول خدا مرا از ظاهر شدن در پيش چشم مردان معاف کرد.» روزي فاطمه زهرا (سلام الله عليها) به اسماء فرمود:« چه بد است اين تخته‌هايي که بدن مرده را براي تشييع جنازه روي آن مي‌گذارند! زيرا وقتي زني را روي آن قرار مي دهند و پارچه اي بر بدنش مي کشند، حجم بدن او معلوم است.» اسماء گفت:« من که در حبشه بودم، مي‌ديدم مردم آنجا تابوتي از چوب درست مي‌کردند و مرده را داخل آن مي‌گذاشتند.» سپس اسماء با چوب خرما تابوتي لبه‌دار درست کرد و به فاطمه عليهاسلام نشان داد. حضرت فاطمه بسيار خوشحال شد و فرمود:« اين خيلي خوب است. وقتي مرده را داخل آن قرار دهند و پارچه‌اي روي آن بکشند، ديگر معلوم نمي‌شود مرده مرد است يا زن.» و فرمود:« پس از مرگم، مرا در همين تابوت بگذاريد.»

حجاب از ديدگاه حضرت زهرا(علیهاالسّلام):
 

روزي مرد نابينايي با كسب اجازه به محضر حضرت زهرا(علیهاالسّلام) آمد. حضرت از او فاصله گرفت و خود را پوشانيد، پيامبر اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) كه در آن جا حضور داشت از حضرت زهرا(علیهاالسّلام) پرسيد: «با اين كه اين مرد نابيناست و تو را نمي‏بيند، چرا خود را پوشاندي»؟ حضرت زهرا(علیهاالسّلام) در پاسخ فرمود: «اگر او مرا نمي‏بيند، من كه او را مي‏بينم، وانگهي او بو را استشمام مي‏كند». حضرت زهرا(علیهاالسّلام) فرموده اند: برترين كار براي زنان اين است كه آنها مردان نامحرم را نبينند، و مردان نامحرم آنها را نبينند. نيز روايت شده: روزي جابر بن عبدالله انصاري همراه رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به سوي خانه فاطمه(علیهاالسّلام) رهسپار شدند. وقتي كه به در خانه رسيدند، پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) اجازه ورود طلبيد.
فاطمه(علیهاالسّلام) اجازه داد، پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: شخصي همراه من است، آيا اجازه هست با او وارد خانه شويم؟ فاطمه(علیهاالسّلام) عرض كرد: «اي رسول خدا «قِناع» (يعني مقنعه و روسري) ندارم.» پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: اي فاطمه! زيادي لباس بلند روپوش خود را بگير و سرت را با آن بپوشان». حضرت زهرا(علیهاالسّلام) در عين آن كه حجاب كامل را رعايت مي‏كرد، حجاب را پرده‏نشيني و انزواي زنان نمي‏دانست، بلكه شواهد بسياري وجود دارد كه آن حضرت حجاب را هرگز دست و پاگير و مانع تلاش‏هاي اجتماعي و سياسي نمي‏دانست.
از اين رو، در عرصه‏هاي مختلف اجتماعي و سياسي شركت فعّال داشت، به عنوان نمونه: چگونگي خطبه خواندن حضرت زهرا(علیهاالسّلام) در مسجدالنّبي يكي از امور مهمّي كه در زندگي حضرت زهرا(علیهاالسّلام) همواره مي‏درخشد، خطبه غرّاي او در مسجدالنّبي پس از رحلت پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در ازدحام مردم است، كه او با اين خطبه غاصبان و خطاكاران را به محاكمه كشيد و آنان را قاطعانه محكوم كرد، و از حريم ولايت و رهبري اميرمؤمنان علي(علیه السّلام) به دفاع برخاست. چگونگي حركت حضرت زهرا(علیهاالسّلام) از خانه‏اش (كه مجاور مسجد بود) به مسجد، در رابطه با مراعات حفظ حريم حجاب به قدري دقيق و ظريف است، كه جدّا سزاوار است همگان در اين مورد با نظر دقيق بنگرند، و نكته‏ها را دريابند، و سپس خطبه غرّاي او را در آن اجتماع و جوّ حاكم مورد بررسي قرار دهند.
به راستي كه منظره خطبه خواندن حضرت زهرا(علیهاالسّلام) تابلو گويا و بسيار روشن درباره حفظ حريم حجاب، و در عين حال شركت كامل در صحنه براي سخنراني و دفاع از حريم حق است و اين همان راه اعتدال است كه اسلام در همه جا به آن سفارش نموده است. ما در اين جا چگونگي حركت آن حضرت براي القاي خطبه را شرح مي‏دهيم، تا مسأله مهم حجاب را از مكتب زهراي اطهر(علیهاالسّلام) بياموزيم، و هم باور كنيم كه زن مي‏تواند در عين حفظ حريم حجاب، از پرده‏نشيني خارج گردد، و به عنوان نيمي از جامعه انساني، رسالت خود را به انجام رساند.
شرح اين چگونگي، نيز مي‏تواند جواب دندان‏شكني به آن افرادي باشد كه حجاب اسلامي را كمرنگ گرفته، و خطبه خواندن حضرت زهرا(علیهاالسّلام) در مسجد را به عنوان شاهد عقيده ناصحيح خود مي‏آورند، غافل از آن كه شش دليل و شاهد محكم در مقدّمه خطبه وجود دارد، كه هر كدام نشان دهنده اهميّت حجاب از نظر حضرت زهرا(علیهاالسّلام) است.

اينك شرح مطلب:
 

عبدالله بن حسن (نوه امام حسن مجتبي عليه السلام) از پدران خود نقل مي‏كند، هنگامي كه مسأله غصب فدك رخ داد، و اين خبر به حضرت زهرا(علیهاالسّلام) رسيد، در اين هنگام حضرت زهرا(علیهاالسّلام) تصميم گرفت به مسجد برود و در آن جا به عنوان حمايت از حق، سخنراني كند، چگونگي حركت حضرت زهرا(علیهاالسّلام) در متن عبارت چنين آمده: حضرت زهرا(علیهاالسّلام) روسري خود را بر سرش پيچيد و عباي خود را (كه روپوشي وسيع بود) به سر نمود، و ميان گروهي از ياران و زنان خويشاوندش (به سوي مسجد) حركت كرد، آن حضرت هنگام راه رفتن (بر اثر شتاب يا بلندي لباس) به قسمت پايين لباسش پا مي‏گذاشت (در نهايت پوشيدگي راه مي‏رفت) شيوه راه رفتن او (در متانت و وقار) هم چون شيوه راه رفتن رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود، تا اين كه بر ابوبكر وارد شد، ابوبكر در ميان ازدحام مسلمانان قرار گرفته بود، در اين هنگام ميان آن حضرت و مردم، پرده‏اي نصب شد، حضرت زهرا(علیهاالسّلام) نشست، سپس ناله جانسوزي نمود كه بر اثر آن، صداي همه حاضران به گريه بلند شد، به گونه‏اي كه گويي از صداي گريه، مسجد به لرزه درآمد، سپس حضرت زهرا(علیهاالسّلام) اندكي سكوت كرد، تا مردم آرام شدند، و جوش و خروششان بر اثر گريه، فرونشست، آن گاه خطبه را شروع كرد». (احتجاج طبرسي)
تجزيه و تحليل عبارت فوق در اين عبارت، در رابطه با حفظ حريم حجاب و عفاف در عين شركت در يك صحنه پرشور سياسي و اجتماعي، شش نكته است كه هر كدام از جهتي بيانگر اهميّت و عظمت مقام حجاب در سيره حضرت زهرا(علیهاالسّلام) است، كه به اختصار بدان اشاره مي‏شود:
1ـ آن حضرت روسري خود را كه به طور كامل سر و گردن و سينه‏اش را مي‏پوشانيد، بر سر گرفت، تعبير واژه (پيچيد) حاكي است كه روسري به طور كامل و چسبان به سر و گردن گرفته شده بود، نه به طور سبك و وارفته كه با اندكي تكان دادن از سر رد شود و موي سر آشكار گردد؛
2ـ حضرت زهرا(علیهاالسّلام) علاوه بر آن روسري، لباس روي لباس‏هايش مانند عبا را بر سر و تن خود پوشانده بود
3 ـ لباسي كه بر تنش بود به قدري بلند بود كه در راه رفتن، گاهي قسمت پايين لباس زير پاي حضرت زهرا(علیهاالسّلام) قرار مي‏گرفت
4ـ آن حضرت همانند رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با متانت و وقار حركت مي‏كرد، يعني هيچ گونه حركات نامناسب و دور از نزاكت در حركت او ديده نمي‏شد؛
5 ـ علاوه بر اين ها در مسجد پرده‏اي به احترام او نصب كردند، و آن حضرت در پشت آن پرده خطبه خواند.
6ـ دوستان و زنان خويشانش، اطرافش را گرفته بودند.
به اين ترتيب نتيجه مي‏گيريم، حضرت زهرا(علیهاالسّلام) در عين آن كه در همايش پرشكوه و پرجنجال شركت نمود، همه نمادهاي حريم حجاب و عفاف را رعايت نموده است. فاطمه و مقام جمع الجمع: نوری که در نهایت به نور علی و محمدی ختم می شود در فاطمه(علیهاالسّلام) یگانه می شود و این گونه است که فاطمه به عنوان لیله القدر همه امامان و معصومان بعدی خویش دانسته می شود، زیرا رحمی است که نور محمدی و علوی را دوباره به مقام جمع الجمعی می رساند و نتیجه آن وحدت بعد کثرت است. از این رو فاطمه را مقامی بلند است. آن حضرت رحمی است که توانسته دو نور عظمت محمدی و علوی را گرد آورد و در هم آمیزد تا مقام والای جمع الجمعی را به دست آورد. از دیگر مقاماتی که در روایات برای فاطمه زهرا(علیهاالسّلام) بیان شده است مقام لیله القدری است.
خداوند درباره عظمت لیله القدر در سوره دخان و قدر سخن به میان آورده است. لیله القدر شبی است که قرآن با آن عظمت، در آن نازل می شود. شبی است که به حکم «تنزل الملائکه و الروح» تا قیامت فرشتگان و روح (جبرئیل و یا فرشته دیگر کروبی و عالی به نام روح القدس) بر خلیفه الهی و انسان کامل و امامت انس و جن نازل می شود، زیرا این نزول دایمی می بایست بر کسی باشد و از آن جایی که هرگز زمین خالی از خلیفه و حجت و انسان کامل نیست بر امام معصومی نازل می شود. در آن شب، تقدیرات جهان و انس و جان رقم زده می شود. مقام قدر مقام کلی است و مقام قضا مقام جزیی است. هرگاه هر امری به مقام قضا درآید دیگر نمی توان از آن رست ولی مقام قدری مقام کلیات است که می توان به ادعیه و صله رحم و توبه و اطاعت و شفاعت از قدر مصیبتی و عذابی گریخت.
بنابراین لیله قدر شبی است که در مقام جمع الجمعی است و کلیات همه در آن جا به شکل امر قدری نازل می شود و در طول یک سال آن چه در شکل امری قدری و کلی درباره هر کس و هر چیز نازل شده است به صورت تدریجی در طول سال تحقق می یابد. نسبت لیله القدر به سال همانند نسبت هر شبی با روز آن است؛ زیرا در هر شبی امری که می بایست در آن روز قضا و تحقق خارجی یابد نزول می یابد؛ از این رو گفته اند در شب می توان مقدرات روز خویش را تغییر و اصلاح کرد و این در هنگام نماز شب و نمازهای صبح و قرآن الفجر اتفاق می افتد که مشهود خدا و فرشتگان است و از درخشش بالایی برخوردار می باشد. در لیله القدر هر سال، امور امری نازل می شود و کلیات به تقدیر کشیده شده و اندازه می شود .
از این رو هر لیله القدری از هزار ماهی که در آن لیله القدر نباشد بهتر است. اگرزندگی آدمی را در نسبت هشتاد تا نود سال قرار دهیم، دست یابی انسان به مقام لیله القدری برابر با هزار ماه یعنی یک عمر طبیعی آدمی است؛ زیرا چنین کسی ره صدساله را یک شبه می پیماید. کسی که به مقام درک لیله القدر نایل شود، کمال خویش را تضمین کرده است. این گونه است که حنظله غسیل الملائکه در یک شب ره صدساله را طی می کند و با فرشتگان به پرواز در می آید و حربن یزید ریاحی در جوار سرور جوانان بهشت می آرامد. فاطمه(علیهاالسّلام) و مقام لیله القدری: نزول جمعی قرآن به شکل انزال دفعی بر قلب محمدی در لیله القدر تحقق می یابد، از این رو مقام لیله القدری را مقام جمعی نیز دانسته اند. چنان که الله که نخستین ظهور هویت ذات است مقام جمع اسمایی است که در بردارنده همه اسما و صفات کمالی خداوندی و اسمای حسنای اوست.
فاطمه زهرا(علیهاالسّلام) که بضعه الرسول(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است در مقام لیله القدری نشسته و نور علوی و محمدی در وی جمع آمده است. او تنها کسی است که پس از ظهور نور محمدی و علوی، توانسته آن دو را جمع کند و این امری خطیر و سخت است؛ زیرا این نورها تا عبدالله و آمنه و ابوطالب و فاطمه بنت اسد به شکل خفا بود و به شکل ظهوری و تحقق خارجی وجود نیافته بود. اکنون که این نور در مقام عینیت درآمده و همه مراتب کمالی را از بستر خاک تا قاب قوسین و او ادنی طی کرده است و مرتبه ای در این میان نمانده است، وجودی می بایست آن دو را از کثرت خود بیرون آورد و به شکل جمعی درآورده و پس از ترکیب عناصر، آن را به صورت انوار طیب امامان معصوم بروز و ظهور دهد.
بر این اساس هنگامی که حضرت پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با خدیجه پیوند برقرار کرد پیش از آن میوه ای بهشتی خورد تا بتواند قابلیت جمع را فراهم آورد و بستر مناسبی برای اتحاد دو نور محمدی و علوی ایجاد کند. این گونه است که فاطمه همواره بوی وحدت می دهد و بوی بهشت از وی می تراود و حضرت ختمی مرتبت(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هرگاه آرزوی بهشت و مقام رضوان وحدت را داشت فاطمه را می بویید. هر بامدادان به در خانه فاطمه می رفت تا او را ببیند و بو کند. خداوند در فاطمه که در مقام لیله القدری و وحدت نشسته است نور امامان را با ترکیب نور علوی و محمدی در آمیخت و آنان در پس حجاب فاطمی بودند تا هر یک در زمان خاص خویش ظهور کنند.
امام صادق(علیه السّلام) از پدرانش از جدش امیرمومنان(علیه السّلام) روایت می کند: ان الله خلق نور محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) قبل المخلوقات باربعه عشر الف سنه و خلق معه اثنی عشر حجابا و المراد بالحجب الائمه(علیهم السّلام)؛ «خداوند نور محمد را خلق نمود چهارده هزار سال قبل از مخلوقات و همراه او دوازده حجاب آفرید، و مراد از حجاب ها ائمه(علیهم السّلام) هستند». پوشش فاطمه در روز قیامت: رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: وقتي دخترم، فاطمه، وارد صحراي محشر شود، لباسي از کرامت بر تن دارد که با آب حيات شستشو داده شده است و تمام مردم، حيرت‌زده به او مي‌نگرند.
سپس هزار حله‌ي بهشتي براي او حاضر مي‌شود که بر هر کدام از آنها به خط سبز نوشته شده: « دختر محمد را به بهترين صورت و هيأت و با عزت تمام وارد بهشت کنيد.» سپس او را همچون يک عروس وارد بهشت مي‌کنند.

لطفا به ادامه ی مطلب رجوع بفرمایید!




سحرخیزی
نوشته شده در شنبه 9 فروردين 1393
بازدید : 610
نویسنده : بنده ی آسمان

در روايات آمده است که جبرئيل به حضرت محمد(ص) فرمود: «اي محمد(ص)، هر گونه مي خواهي زندگي کن ولي بدان که از اين دنيا رخت برمي بندي، هر گونه مي خواهي دوست بدار ولي بدان پايان آن جدايي است، هر گونه مي خواهي عمل کن ولي بدان براي کردارهايت جزايي است اما بدان که شرف و بي نيازي مرد در سحرخيزي است.» اين روايت حاوي نکته عجيبي است که سحرخيزي را به بي نيازي ارتباط مي دهد. پيامبر(ص) فرمودند که ۳ گروه از وسوسه هاي ابليس و لشکريانش در امان هستند يکي گروهي که خداوند را زياد ياد مي کنند، گروهي که از بيم خدا گريانند و گروهي که سحرها استغفار مي کنند.

بزرگان گفته اند هيچ کاري مثل خواب صبح شيطان را خوشحال نمي کند زيرا او درمي يابد که عده زيادي از نعمت و رزق و مغفرت و سلامت و توفيق و آرامش محروم شده اند. به همين دليل است که امام صادق(ع) مي فرمايند: سحرخيزي را از دست ندهيد زيرا کسي که سحرخيز نيست از بسياري از نعمت ها و رزق ها محروم است. در واقع همان زماني که به بيداري و سحرخيزي توصيه شده است، خواب بسيار لذت بخشي دارد و سحرخيزي يعني غلبه بر اين خواب لذت بخش براي رسيدن به دستاوردهاي بهتر و بزرگ تر، مقاومت در برابر خواب صبحگاهي و کسب اين لذت اراده انسان را تقويت مي کند، کسي که بتواند در مقابل اين لذت مقاومت کند در طول زمان قادر خواهد بود با تقويت اراده در برابر لذت گناهان هم مقاومت کند. حتي شايد بتوان گفت قدرت روحي افراد با چنين تمرين هايي افزايش پيدا مي کند. چنان که افرادي که عادت به سحرخيزي دارند، به طور کلي مقاوم ترند و قدرت روحي بالاتري دارند، بسياري از روستاييان که عادت به سحرخيزي دارند، انسان هاي مقاوم و با استقامتي هستند و در برابر مشکلات به زانو در نمي آيند. 

در بسياري از روايات اسلامي، ائمه اطهار(ع) به سحرخيزي توصيه کرده اند. امام رضا(ع) در روايتي مي فرمايند که رزق خاصي براي بندگان تقسيم مي شود که زمان آن بين طلوعين است. يعني بين طلوع فجر و طلوع خورشيد و خواب در اين ساعات مکروه است زيرا انسان را از دريافت اين رزق خاص محروم مي کند. در مذمت خواب صبح گاه روايات بسياري داريم. 

منبع: سایت رجا نیوز http://ww1.rajanews.com/detail.asp?id=124240




یک لحظه تفکر!
نوشته شده در جمعه 8 فروردين 1393
بازدید : 559
نویسنده : حسن عباسی

گرگ‌ها همیشه زوزه نمی‌كشند ...
گاهی هم می‌گویند :
دوستت دارم ...
و زودتر از آنكه بفهمی بره‌ای ...
می‌درند خاطراتت را ...
و تو میمانی با تنی كه بوی گرگ گرفته ... !